کس نمی‌پرسد چرا عمری پریشان‌روزگارم

بیدل دیوانه‌ام افسونِ چشمِ مستِ یارم

هر چه کردم سعی و کوشش تا رها گردم ز فکرش

بیشتر مشغول گشتم، با خیالش، بی‌قرارم

او به من گوید که می‌باشم پریشانِ حوادث

من به او گویم ز داغِ عشقِ رویت داغدارم

او به من گوید دمی آسایش خاطر ندارم

من به او گویم فزاید غم سرِ غم انتظارم

او به من گوید تو بودی آفتِ هستی و جانم

من به او گویم تو باشی فتنه جانِ فکارم

او به من گوید خدا دادِ دلم را از تو گیرد

من به او گویم تو سوزاندی مرا بی‌اختیارم

او بود امیدِ من بی او نخواهم زندگانی

در جهانِ عشق و مستی زنده و امیدوارم

چند روزی هم لب از گفتن ببندم او بگوید

باغِ فردوسم توئی، ای جلوه صبح و بهارم

غنچه‌های گلشنِ طبع تو را بویم سحرگه

تا شود شاداب از عطر و شمیمش قلبِ زارم

در میانِ عشقبازانِ رخش با قلبِ خونین

صابرِ کرمانی دیوانه‌دل زار و نزارم


جهان چو خلد برین گشته از لقای علی عیــان شدست جمــال خـدانمای علی علی‌ست شاه ولایت علی‌ست نـور ازل رمُــــوزِ خلـقت عـــالـــم بــود برای علی علی‌ست مـظهـــر حـق نور واحد مطلق رضـــای ذات الــهــی بـــــود رضای علی کلام غِـیـب یـــــدالله فــــــوق ایــــدیـهم عیان شدست ز دست گره‌گشای علی بـســـان خِـضـــر بیــابی حیـــات جاویدان چو جان ز مهر و محبت کنی فـدای علی همیشه عاشق سرمست زنده‌دل ماند که نوش کرده ز سرچشمهٔ بقـای علی همیشه امن و امانست و خرم و شاداب
دم می‌زنم زِ عشق و ولای تو یاعلی سر می‌نهم زِ صدق، به پای تو یاعلی بر لوح دل به‌غیر جمالِ تو نقش نیست واصل شدم به فیضِ لقای تو یاعلی دارد بس افتخار به شاهانِ تاجدار هر بنده‌ی فقیر و گدایِ تو یاعلی نامت علی و یکصد و ده هست در عدد نصفش مجیب و ذکر و دعای تو یاعلی خمسش حبیب و عُشر بود اسم ذات هو برپا بود جهان ز بقایِ تو یاعلی و مکان و لوح و سموات و عرش و فرش خلقت شدند جمله زِ رأی تو یاعلی عرش خدا که قلبِ محبان باصفاست بود از نخست منزل و جای تو یاعلی هر دم
سلطان ملک ارتضا، مولی علی موسی الرضا آئینه ذات خدا، مولی علی موسی الرضا بحر کرم، کان عطا، سر حلقه اهل ولا در امر او بودی قضا، مولی علی موسی الرضا آن رهبر راه یقین مسموم زهر ظلم و کین بر امر حق بودی رضا، مولی علی موسی الرضا موسی بن جعفر آن پدر، میر امم، فخر بشر دل یافت از نورش جلا، مولی علی موسی‌الرضا سال محق مولود او، تابان رخ مسعود او دریای رحمت از سخا، مولی علی موسی‌الرضا مولود یا ذیقعده دان، بد نام مادر خیزران سلطان اقلیم صفا، مولی علی موسی‌الرضا هم
هیچکس واقف به سرِّ سرنوشتِ خویش نیست هیچ دانا واقف‌الاسرار و دوراندیش نیست هر که سیرآبست کی دارد خبر از تشنگان مرد مُنعم باخبر از حالتِ درویش نیست شهدِ آسایش ندارد خوانِ عمر و زندگی نوش این دنیای دون‌پرور دمی بی‌نیش نیست سالکِ دنیای عشق و رهروِ کوی دلم جز رهِ وصلِ خدای مهربان در پیش نیست زخمه زد تیرِ قضا بر این دلِ بی‌کینه‌ام مرحمِ آرامشِ لطفت به قلبِ ریش نیست گشته صابر محوِ عشقِ کردگار ذوالمنن پای‌بندِ رشته عقل و مرام و کیش نیست
فصلِ بهار و خرمی، عیشِ دل و جان می‌رسد شادی دل، آرامِ جان، فیضِ فراوان می‌رسد آید نسیمی مشک‌بو، گل می‌دهد بر طرفِ جو بنگر ببین آثارِ هو، خوشنودیِ جان می‌رسد غم رَخت بربست از جهان برخیز و شادی کن عیان سازی بزن، شعری بخوان، رحمت ز رحمان می‌رسد خُرم بود باغ و چمن از عطرِ یاس و یاسمن شد با لطافت نسترن الطافِ سبحان می‌رسد از یُمنِ ماهِ فرودین باشد زمردگون زمین رو دشت و صحرا را ببین، هجران به پایان می‌رسد شادی صابر آن زمان آید نگارِ مهربان آرام گیرد در جهان
ته‌جرعه‌کشِ پیرِ خراباتِ مغانم آرام‌دل از جانبِ آن جانِ جهانم از اَمرِ ولی رهروِ راهِ ملکوتم ذکرِ علی و آل علی، وردِ زبانم باشد به سماواتِ ولا سیرِ عروجی با شهپرِ عرفان و ولا، پر زده جانم خاکِ قدمِ یار بود سرمه چشمم نامِ خوش او ذکرِ دل و شهدِ دهانم تسلیم به امرش شدم و هیچ نگفتم تا ساغر و پیمانه دهد پیرِ مغانم هو حق علی از عالم بالا بشنیدم پرواز به لاهوت کند مرغِ روانم علم و عمل و شیوه اخلاص طلب کن این است کلامِ دل و اندرز و بیانم صابر ثمر از عمرِ گرانمایه

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درب ضد حریق نرم افزار مرکز تعمیرات تخصصی سخت افزار ، تعمیرات لوازم خانگی ، تعمیرات لپ تاپ حفظ و صیانت ایمان و باور های جوانان نگاه به زیبایی مشاور ایمنی آتش نشانی و تاسیسات گرمایش برودت پارس ماساژ و فیزیوتوراپی